روپرت در نوجوانی دوره ای از اضطراب ناتوان کننده را تجربه کرد – اما اکنون، به عنوان یک کارآفرین جوان، از تجربه خود برای ایجاد محیط های حمایتی و نشاط بخشی برای همه استفاده می کند.
در کودکی همیشه بسیار با اعتماد به نفس، هیجانانگیز و برونگرا بودم. من از بازی در نمایشنامه ها لذت بردم و در چندین آگهی تلویزیونی حضور داشتم. علیرغم اینکه قبل از هر اجرا خیلی عصبی می شدم، این روی من تأثیر منفی نداشت. میدانستم که همیشه بعد از احساس نگرانی به آن آرامش میدهم.
به سرعت به مارس ۲۰۱۶ بروید. من به یک کارگاه Google دعوت شدم، سپس از من خواسته شد که یک ارائه را در هفته بعد میزبانی کنم. قرار بود در مورد اینکه چگونه یوتیوب به من کمک کرد تا به عنوان یک کارآفرین شکوفا شوم، و همچنین سفر طولانی مدتی که در سراسر آمریکا انجام دادم – از لس آنجلس تا نیویورک – که آن را به یک مستند تبدیل کردم، صحبت کنم.
در حالی که شب قبل کمی خوابیده بودم به کارگاه رسیدم. از من خواسته شد تا در حضور جمعی از مردم ایدههایی را ارائه دهم و در حالی که ایستادم، ناگهان به شدت عصبی شدم. به نظر می رسید از هیچ جا بیرون آمده بود و من به سختی توانستم هیچ یک از کلماتم را بیرون بیاورم. چشمانم اشک آلود شد و یک توده بزرگ در گلویم احساس کردم. فکر می کردم قرار است اشک بریزم. من استقامت کردم و جلو رفتم، اما نگران بودم زیرا این چیزی بود که قبلاً هرگز با آن روبرو نشده بودم. احساس میکردم که توضیح چندانی برای اینکه چرا اینقدر احساس اضطراب میکنم وجود دارد.
من در آستانه دومین سخنرانی هفته بعد در Google شروع به احساس استرس شدید کردم. فکرها دائماً در سرم می چرخیدند که ممکن است همان اتفاق دوباره رخ دهد، حتی بعد از اینکه سعی کردم به خودم اطمینان دهم. به هر حال روز فرا رسید و ترس های من به حقیقت پیوست. وقتی پشت در اتاق ایستاده بودم و دیگران را که قبل از شکاف تعیین شدهام حاضر بودند تماشا میکردم، بهطور باورنکردنی داغ و متزلزل شدم. من رفتم و با مدیر حسابم صحبت کردم و بعد از حمله پانیک درست قبل از سخنرانی مجبور شدم از صحبت کنار بکشم.
رفتم و در حمام نشستم و سعی کردم خودم را آرام کنم، اما دفتر مرکزی گوگل را ترک کردم و به شدت ناامید به خانه رفتم. در طی چند هفته آینده، سلامت روانی من به سرعت شروع به کاهش کرد. به گودالی بی انتها افتادم. بیرون رفتن در انظار عمومی برایم بسیار سخت بود و حتی در سفرهای کوتاه بیرون از خانه به مکانهایی مانند سوپرمارکت تلاش کردم.
دو تا از دوستای مامانم اومدن خونه مون و من حتی با دیدنشون هم نمیتونستم روبرو بشم. این زمانی بود که متوجه شدم مشکلی جدی وجود دارد. از حمام طبقه پایین مان (برای اینکه دوستان والدینم دیده نشوند) بیرون آمدم و شروع به دویدن به سمت مطب GP محلی کردم. در راه با مادرم تماس گرفتم تا او را از نگرانی هایم مطلع کنم. او میدانست که این کاملاً غیرقابل توصیف است، من را سوار ماشین کرد و نزد دکتر برد.
با پزشک عمومی در مورد اینکه چه احساسی داشتم و چه اتفاقی افتاده بود صحبت کردم. آنها برای من داروهای ضد افسردگی تجویز کردند که من تمایلی به مصرف آن نداشتم، اما می دانستم که در وضعیت بدی هستم. در راه خانه، از مادرم خواستم که مرا در نیمه راه از خانه مان رها کند تا مجبور نباشم دوستان پدر و مادرم را ببینند. این واقعا برای من یک نقطه پایین بود.
در آن زمان، احساس میکردم هرگز نمیتوانم کاری را که میخواستم انجام دهم. چگونه میتوانستم یک کسبوکار را اداره کنم، وقتی که درگیر معاشرت بودم یا به چشمهای کسی نگاه میکردم؟ من دو هفته دیگر یک سفر بزرگ در هندوستان داشتم و میدانستم که با موقعیتهای اجتماعی زیادی خارج از منطقه راحتی معمولم مواجه خواهم شد. آیا زمان مناسبی بود، آیا برای آن سفر آماده بودم؟
تصمیم سختی بود، اما تصمیم گرفتم به هند بروم. این چیزی است که برای مدت طولانی برنامه ریزی کرده بودم، و نمی خواستم اضطرابم بر من یا شغلم تاثیر بگذارد. در تمام مدت زمانی که در خارج از کشور بودم، از سفر ۲۰۰۰ مایلی دهلی به تیرووانانتاپورام، کرالا فیلمبرداری کردم. در طول سفر، داروهای ضد افسردگی شروع به ورود کردند که کمک کرد. من سفر را به پایان رساندم، و با وجود اینکه هنوز مضطرب بودم، برای غلبه بر برخی از ترس هایم احساس بهتری به خانه آمدم. از آن زمان من در چهار سال گذشته خودم و اعتماد به نفسم را تقویت کردم. مدت زیادی طول کشید تا دوباره به خودم اعتماد کنم، و به همان اندازه که توانستم آن را بازسازی کنم، هنوز در زمینه های دیگر کار می کنم.
شرکت من پرسپکتیو پیکچرز از سال ۲۰۱۶ بسیار رشد کرده است و ما اکنون یک تیم ۱۸ نفره هستیم. این به این معنی است که موقعیتهای زیادی وجود دارد که باید به گروههایی از مردم خطاب کنم. به عنوان بنیانگذار و MD، من چهره کسب و کار هستم، به این معنی که باید پرچم را به اهتزاز درآورم و باید بتوانم هر روز به طور موثر با مشتریان ارتباط برقرار کنم.
یک نقطه عطف بزرگ، که به من نشان داد تا چه حد پیش میروم، زمانی بود که اخیراً در اسکای و بیبیسی نیوز مصاحبه کردم. این اتفاقات برای من اتفاق بزرگی بود. من از قبل خیلی عصبی بودم اما در مرحله قبل هیپنوتیزم درمانی می کردم. مصاحبه ها به خوبی پیش رفت، و من به آنچه به دست آوردم افتخار می کنم – این چیزی است که حتی چند سال پیش نمی توانستم به آن فکر کنم.
یکی از اهداف بزرگ من برای امسال این است که بر ترسهایم در سخنرانی عمومی غلبه کنم. من با تیمم در مورد سلامت روانم بسیار باز هستم که به نوبه خود آنها را مجبور می کند با سلامت روانی فعال خود باز باشند. ما محیط بسیار مثبتی در کار داریم و به همان اندازه که همه ما درگیر مبارزه هستیم، امیدوارم بتوانیم یک محیط حمایتی و توانمند برای قهرمانی تیممان ایجاد کنیم. تجربه من در مورد اضطراب به من کمک کرد تا بفهمم که افراد می توانند واقعا غیرقابل پیش بینی باشند. ما سعی می کنیم روحیه خود را در شرکت حفظ کنیم و کارکنان خود را به سفر تشویق کنیم، بنابراین یک برنامه مرخصی سالانه نامحدود برای حمایت از این امر داریم. ما همچنین میدانیم که ورزش چقدر برای سلامت روان مهم است و فعالیتهای ماهانه را سازماندهی میکنیم تا تیم را از دفتر خارج کنیم تا کمی سرگرم شوند. ما همچنین اخیراً برای خیریه یک اجرای تفریحی بابانوئل خیریه انجام دادیم. ما ۱۰ هزار نفر را با لباسهای بابانوئل دویدیم تا آگاهی جوانان مبتلا به مشکلات روانی را افزایش دهیم.
به عنوان یک کارآفرین، من معتقدم که در طبیعت ما این است که وضعیت موجود را با بررسی اینکه چگونه و چرا باید متفاوت باشد، به چالش بکشیم. من فکر می کنم گاهی اوقات کلیشه یک کارآفرین فردی سخت گیر و پرخاشگر است که از موقعیت های استرس زا خسته نمی شود. با این حال، اغلب اینطور نیست. من فکر میکنم کلید یک کارآفرین موفق و یک رهبر خوب این است که با تیم خود، بهویژه در مورد سلامت روان، صادق و روراست باشید و سعی کنید در مورد نگرانیهایی که ممکن است همکارانتان داشته باشند، صحبت کنید. در پرسپکتیو پیکچرز مهم است که احساس کنیم همه میتوانیم پشتیبان یکدیگر باشیم و احساس تنهایی نکنیم. من احساس می کنم مهم است که با همدلی رهبری کنیم و مشکلات مردم را درک کنیم. با انجام این کار، به احتمال زیاد یک محیط کاری مثبت و ارتباط موثر با دیگرانی که با آنها کار می کنید، خواهید داشت.
کارشناس ما می گوید:
سفر قابل توجه روپرت برای هر کسی که اضطراب را تجربه می کند الهام بخش است. چالشهای شغلی او، در یک نقطه، اضطراب شدیدی را ایجاد کرد که تأثیر قابلتوجهی بر سلامت روان او داشت. روپرت توانست این موضوع را تشخیص دهد و برای غلبه بر چالش های سلامت روان خود به پشتیبانی دسترسی پیدا کرد. او اکنون الگوی خود را رهبری می کند و در حال شکوفایی است.
راو سخون | BA MA MBACP (Accred) | مشاور و روان درمانگر
نیاز به پشتیبانی دارید؟ با استفاده از counseling-directory.org.uk با یک متخصص تماس بگیرید
رژیم آنلاین دکتر روشن ضمیر https://rdiet.ir/ رژیم کتوژنیک دکتر روشن ضمیر